English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2480 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
represent U نمایندگی کردن وانمود کردن
represented U نمایندگی کردن وانمود کردن
represents U نمایندگی کردن وانمود کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
simulate U وانمود کردن
pretending U وانمود کردن
pretends U وانمود کردن
simulafe U وانمود کردن
sham U وانمود کردن
shams U وانمود کردن
to make believe U وانمود کردن
possums U وانمود کردن
possum U وانمود کردن
simulates U وانمود کردن
make believe <idiom> U وانمود کردن
pretend U وانمود کردن
let on <idiom> U وانمود کردن
feign U وانمود کردن
dissemble U وانمود کردن
lead on U وانمود کردن
sham U وانمود کردن
pretend U وانمود کردن
play at U وانمود کردن
feign U وانمود کردن
play-acted U وانمود کردن
play-acting U وانمود کردن
play-act U وانمود کردن
simulating U وانمود کردن
play-acts U وانمود کردن
feigns U وانمود کردن
simulating U وانمود سازی کردن
put on U وانمود کردن بکارانداختن
to set up for...... U خود را..........وانمود کردن
simulates U وانمود سازی کردن
simulate U وانمود سازی کردن
deputised U نیابت کردن نمایندگی کردن
deputising U نیابت کردن نمایندگی کردن
deputizing U نیابت کردن نمایندگی کردن
deputize U نیابت کردن نمایندگی کردن
deputized U نیابت کردن نمایندگی کردن
deputizes U نیابت کردن نمایندگی کردن
deputises U نیابت کردن نمایندگی کردن
depute U نمایندگی کردن
assumes U بخود بستن وانمود کردن
assume U بخود بستن وانمود کردن
simulate U تقلید نشان دادن وانمود کردن
simulating U تقلید نشان دادن وانمود کردن
simulates U تقلید نشان دادن وانمود کردن
heroize U خود را پهلوان وانمود کردن قهرمان وپهلوان وانمودکردن
per procurationem U به نمایندگی قبولی برات به نمایندگی دیگری نوشتن
legatine U دارای مقام نمایندگی پاپ نمایندگی پاپ
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
feinting U وانمود
pretence U وانمود
feinted U وانمود
feint U وانمود
make believe U وانمود
poser U وانمود کن
feigning U وانمود
posers U وانمود کن
pretensions U وانمود
pretension U وانمود
pretender U وانمود گر
pretences U وانمود
feints U وانمود
make-believe U وانمود
pretenders U وانمود گر
poseur U وانمود کن
affectations U وانمود
affectation U وانمود
fakery U وانمود
pretenses U وانمود
poseurs U وانمود کن
dissimulation U وانمود
faking U وانمود
seemed U وانمود شدن
seem U وانمود شدن
seems U وانمود شدن
affecter U وانمود کننده
factitious U وانمود کننده
simulation U وانمود تظاهر
simulations U وانمود تظاهر
simular U وانمود کننده
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
simulator U دستگاه وانمود ساز
simulators U دستگاه وانمود ساز
representation U نمایندگی
representations U نمایندگی
agentship U نمایندگی
acting on behalf of U به نمایندگی
represented by U به نمایندگی
representing U به نمایندگی
solicitorship U نمایندگی
per pro U به نمایندگی
deputyship U نمایندگی
legislation U نمایندگی
agencies U نمایندگی
delegations U نمایندگی
legations U نمایندگی
procuration U نمایندگی
agency U نمایندگی
proxyship U نمایندگی
delegation U نمایندگی
delegacy U نمایندگی
legation U نمایندگی
delegate U به نمایندگی فرستادن
deputations U نماینده نمایندگی
delegate U نمایندگی دادن
deputations U هیئت نمایندگی
legateship U نمایندگی پاپ
deputation U نماینده نمایندگی
represent U نمایندگی داشتن
sales represntative U نمایندگی فروش
subagency U نمایندگی فرعی
represents U نمایندگی داشتن
commercial representative U نمایندگی بازرگانی
consular representation U نمایندگی کنسولی
represented U نمایندگی داشتن
depute U نمایندگی دادن به
delegated U نمایندگی دادن
deputised U نمایندگی دادن
deputizing U نمایندگی دادن
factorship U نمایندگی تجاری
delegates U به نمایندگی فرستادن
delegating U نمایندگی دادن
diplomatic representation U نمایندگی سیاسی
deputising U نمایندگی دادن
deputation U هیئت نمایندگی
deputises U نمایندگی دادن
factoring of credit U نمایندگی اعتبار
depute U نمایندگی دادن
deputizes U نمایندگی دادن
deputized U نمایندگی دادن
agentship U محل نمایندگی
deputize U نمایندگی دادن
delegated U به نمایندگی فرستادن
delegates U نمایندگی دادن
delegating U به نمایندگی فرستادن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
he pretended to be asleep U چنین وانمود کرد که خواب است
representational U وابسته به نمایندگی یا وکالت
proxy U نمایندگی وکالت وکالتنامه
represents U نمایندگی داشتن از طرف
attorneys U نمایندگی وکیل مدافع
forwarding agency U نمایندگی حمل و نقل
attorney U نمایندگی وکیل مدافع
represent U نمایندگی داشتن از طرف
represented U نمایندگی داشتن از طرف
Dont sidetrack the issue. U خودت را به کوچه علی چپ نزن ( وانمود به ندانستن )
delegations U اعزام نماینده هیات نمایندگی
to sit for a province U نمایندگی استانی را در مجلس داشتن
residentship U نمایندگی سیاسی در کشورتحت الحمایه
residentship U اقامت سیاسی به عنوان نمایندگی
vicarious authority U اختیار از طرف دیگری نمایندگی
commission U حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
delegation U اعزام نماینده هیات نمایندگی
commissions U حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
commissioning U حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
snake in the grass <idiom> U دشمنی که وانمود به دوستی میکند (دشمن دوست نما)
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
peers of scotland U بزرگانی که از میان انها 61تن برای نمایندگی در مجلس اعیان برگزیده میشود
peers of iveland U بزرگانی که از میان انها 82تن بطور دائم برای نمایندگی برگزیده می شوند
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1etaye namayandegi اعطای نمایندگی
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com